۱۳۹۶ خرداد ۵, جمعه

ویرانه ای به نام اصلاح طلبی

این متن را اوایل سال 2014 در صفحه فیس بوک مطرح کرده بودم. پس از گذشت سه سال هنوز به روز است.
اصلاح طلبی خرابه ای بیش نیست. بنا به دلایل زیر

1- از سال 76 تا کنون 16 سال گذشته تقریبا نصف عمر رژیم از انقلاب

2- در این 16 سال هیچ قدمی به دمکراسی نزدیک نشدیم بلکه دور هم شدیم

3- از روز اول به هیچ عنوان حتی یک مورد هدف برای اصلاحات تبین نشده است

4- هنوز هم این خاتمی و دوستان وی هیچ برنامه سیاسی برای اصلاحات ارائه نکرده اند و نمیکنند. چون در ابهام بودن هدف اصلاحات باعث میشود مردم اهداف آنها را همسو با اهداف خودشان تصور کنند. و از آنها حمایت کنند.

5- آزادی بیان - آزادی نهادهای مدنی - آزادی اجتماعی - حق تظاهرات - آزادی زندانیان سیاسی - آزادی زنان - آزادی رسانه ها - آزادی احزاب در هیچ یک از این موارد و دیگر حقوق انسانی و اجتماعی شهروندان در ایران نه تنها پیشرفتی حاصل نشده است. بلکه سرکوب این حقوق علنی تر و بیشتر نیز شده است.

6- آنچه باعث فریاد اصلاح طلبی شد. به خصوص از سوی خاتمی و دوستان تنها جهت جراحی زیبائی رژیم فعلی برای نزدیکی به دمکراسی بود. البته با خط قرمز اسلامی ماندن نظام و حفظ اصل ولایت فقیه.

با توجه به اینکه این بنای غلط جمهوری اسلامی به خاطر پایه گذاری آن بر محور قدرت بخشیدن به یک فرد و یا شورای رهبری برای اسلامی نگه داشتن آن گذاشته شده تنها راه رسیدن به حقوق دمکراتیک شهروندان سلب قدرت از این فرد و یا شورای رهبری است. لذا آنچه اصلاح طلبی به همراه داشته و دارد دادن امیدی است به مردم برای فردائی که هیچگاه برای همین مردم تبیین و آشکار نشده است. هیچ کدام از این اصلاح طلبان و هوادارنشان هیچ گاه علنی نکرده اند که چه اتفاقی میتواند به معنی اصلاح شدن رژیم کنونی باشد.

آقایانی که میگوئید اصلاح طلبان را تخریب نکنید. از سال 76 که اصلاح طلبان به قدرت رسیدند تا به امروز آیا ایران هر روز خرابتر از دیروزش نشده است؟ آیا اتفاقات تیر 78 که با تعطیل شدن روزنامه سلام بود در زمان خاتمی روی نداد آیا قتلهای زنجیره ای در زمان خاتمی اتفاق نیافتاد؟ آیا تمکین مجلس به نامه رهبری برای گفتگو در مورد آزادی رسانه ها در زمان اصلاح طلبان و ریاست کروبی بر مجلس صورت نگرفت؟ در هشت سالی که خاتمی رئیس جمهور بود چه اصلاحاتی انجام شد که در دوره بعد از وی مردم به شخصی مانند احمدی نژاد روی آوردند؟ اگر میگوئید تقلب شد در آن دوره که وزارت کشور در دست آقای خاتمی بود و هشت سال بود رئیس جمهور بود آیا تقلب به معنی عدم وجود حداقل صیانت آراء مردم در زمان خاتمی نیست؟ و اگر تقلب صورت نگرفته آیا به معنی عدم رضایت مردم از اصلاح طلبی خاتمی نیست؟

من دیگر به مسلمان بودن اصلاح طلبان نیز معتقد نیستم چرا که بنا به حکم صریح قرآن کشته شدن یک انسان به معنی کشته شدن تمامی ابناء بشر است و این رژیم علنا در حال کشتار بیگناهان بوده و هست. حمایت از چنین رژیمی برای بقاء آن که هدف اصلی اصلاح طلبی هست. یعنی شریک قتل بودن.

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

به کدام دزد رای بدهیم؟

انتصابات ریاست جمهوری 96 بعد از برجام دارای اهمیت خاص و ویژه ای است. تحولات گوناگونی در طی چهار سال گذشته در منطقه خاورمیانه صورت گرفته. این تحولات فراتر از منطقه تاثیر گذار بوده و اقتصاد و سیاست اروپا و آمریکا را تحت الشعاع قرار داده. انتخاب ترامپ، رشد محبوبیت احزاب راست در اروپا، جدائی انگلیس از اروپا، رشد مهاجر ستیزی در دنیا، رشد دخالت نظامی روسیه در معادلات سیاسی دیگر کشورها، تبدیل تنشهای سیاسی منطقه از نزاع بین دمکراسی خواهی و استبداد به تنش بین شیعه گری و سنی گری. دخالت نظامی ایران در این تغییر و تحولات و دشمن آفرینی جمهوری اسلامی ایران حساسیت انتصابات را به شکل بسیار ویژه ای از انتصابات سالهای پیشین بیشتر کرده است.

قطع ویزای ایرانیان از سوی دولت ترامپ و افزایش خطرهای تروریستی بر علیه ایرانیان در داخل و خارج از ایران نشان از نگرش مردم دیگر کشورها به ایران دارد. به رغم آنکه تمامی ایرانیان به تشریفاتی بودن پست ریاست جمهوری در درون مرزهای ایران واقف هستند. در دیگر کشورها هرگز چنین نیست. لذا تمامی سیاستهائی که از سوی ایران به مرحله اجرا گذاشته میشود، به کادر ریاست جمهوری و هیئت وزیران آن نسبت داده میشود. بنابراین زنگ بیدارباش برای ایرانیان خیلی وقت هست که به صدا درآمده است. هشداری که به صورت جدی برای بدور ماندن از عواقب وخیم آن بایستی حتما به خود بیاییم و عاقلانه ترین تصمیمات را اتخاذ کنیم.

اینکه ادعا کنیم ما چاره ای جز انتصاب بد نداریم تا بدتر رئیس جمهور نشود. هیچگاه از سوی دیگر مردمان قابل درک نیست. استفاده ایران از مزدوران افغانستانی در عملیات نظامی سوریه با پاداش تابعیت ایرانی به خانواده آنها به معنی آن نیست که نیروهای مخالف اسد یا تروریستهای داعش یا مردم عربستان و آمریکا و ترکیه و عراق و سوریه و دیگر کشورها مردم ایران را پاک و هیچکاره در این دخالت های نظامی بدانند. تا زمانیکه در خیمه شب بازی انتصابات شرکت میکنیم. دیگران ما را هم دوش حاکمان جنایتکار کشورمان خواهند دید. و زمانیکه حاکمان جنایتکار در حال چپاول ثروتهای کشورمان هستند. ما ایرانیان در هر گوشه از جهان بایستی تاوان این جنایتها را با جان خود و نزدیکانمان پس دهیم.

تحریمهای چندین ساله که بیشترین تاثیرات مخرب را به مردم ایران وارد کرد در نتیجه سیاستهای نادرست و تنش آفرین جمهوری اسلامی ایران بوده است. و برجام و پذیرش آن حاصل افزایش تحریمها و فشارهای بین المللی به حکومت ایران بود. توافقی که گفتگوهای مخفیانه اولیه، پیش از ریاست جمهوری روحانی با آمریکا شروع شده بود. بنا به ادعای خودشان هر رئیس جمهوری که انتصاب میشد توافق با همین شرایط انجام میشد. خود را فریب ندهیم رئیس جمهوری ایران در چنین سطحی از تصمیمات کاملا هیچ کاره است. و انتخاب تمامی تیم مذاکره کننده و توافقات و مفاد آن توسط رهبری و نظارت مستقیم وی صورت میگیرد. در طی چند سال گذشته نیز توسط خودشان بارها بر این نکته تاکید شده است.

در هشت سال دوره احمدی نژاد درآمد نفتی بالغ بر 578 میلیارد دلار حاصل شد. مجموع درآمد نفتی دولتهای قبل از احمدی نژاد و بعد از انقلاب معادل 432 میلیارد دلار بود. یعنی تنها 75 درصد در آمد نفتی دوران احمدی نژاد. با این درآمد میبایستی ذخیره ارزی لازم برای در امان ماندن از آثار مخرب تحریمها حداقل برای 15 سال بعد باقی می ماند. اما بلافاصله بعد از احمدی نژاد تمامی ذخایر و حسابهای بانکی و ارزی دولت نه تنها خالی بودند بلکه دولت بدهیهای کلانی به بانکهای کشور نیز داشت. رقم مطالبات ایران که به سبب تحریم قابل انتقال به ایران نبود تنها 24 میلیارد دلار بود. در سالهائی که آقایان داد و فریاد میکردند دلار نداریم دارو بخریم. چرا علنی نمیکردند که 578 میلیارد دلار را چکار کرده اند.

578 میلیارد دلار توسط چه کسانی چپاول شد؟
چرا ارقام اختلاسها نجومی شده و تمامی ارکان حکومتی در افزایش ارقام اختلاس با هم به رقابت برخواسته اند؟
از سال 76 تا به امروز کدام وضعیت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، منطقه ای یا حقوقی ایران بهبود یافته؟
در این بیست سال بعد از شروع اصلاحات چرا تنها دزدیها افزایش یافته است؟
طی بیست سال تلاش و اصلاح طلبی مردم به کدام خواسته خود دسترسی یافتند؟
اصلاح طلبی با کدام دست آورد پایان یافت و اعتدال گرائی شروع شد؟

آنچه علنی است. رقابت دزدهاست برای دستیابی به خزانه دولتی ایران. اموال مردم ایران در بین چند گروه تقسیم شده است. بیت رهبری، مافیای سپاه پاسداران، و قوه مجریه و مقننه. دو دزد بزرگ بیت رهبری و سپاه پاسداران که کاملا در اختیار رهبری قرار دارند. و دو قوه مجریه و مقننه نیز عرصه رقابت عوامل این دو دزد بزرگ هستند که برای دریافت سهم بزرگتری از ارقام چپاول شده وظیفه فریب مردم را به عهده دارند. لازم به ذکر هست در دوره روحانی از صندوق ذخیره فرهنگیان رقم 8000 میلیارد تومان به واسطه بانک سرمایه اختلاس شده. که با مقایسه رقم 3000 میلیارد تومان اختلاس بانک آریا که سر و صدای زیادی در رسانه ها کرد این یکی توسط روحانی رئیس جمهور منتخب اصلاح طلبان "اختلاس" به "بدهی معوقه" تغییر نام داد. چرا که نام برادر روحانی آقای فریدون روحانی در پشت پرده این اختلاسها درخشش یافته است.

پس از چهل سال تاراج ثروت ملی و فقیر تر شدن روزانه جامعه. افزایش نرخ بیکاری و فلج شدن اقتصاد نیاز حاکمیت برای پر کردن حوزه های رای گیری از سالهای قبل بیشتر و حساس تر شده است. تداوم سیاستهای مداخله جویانه جمهوری اسلامی ایران در منطقه تنها زمانی ممکن هست که برگ برنده حضور مردم در حوزه ها را با خود داشته باشد. توسط این برگ برنده رهبری با تمامی قوا در گسترش ایدئولوژی مداخله جویانه خود و گشایش پایگاههای نظامی به روی کشور روسیه ادامه خواهد داد. عواقب این اقدامات بسیار خطرناک تر و ویران کننده تر از خودکامگی های هسته ای همین رهبری هست. زمزمه های برخورد نظامی از سوی اسرائیل فراتر رفته و به عربستان و کشورهای عربی نیز کشیده شده است. خطر برخورد نظامی با ایران توسط ترامپ و با دلارهای عربستان بیش از هر زمان دیگری ایران را تهدید میکند.

آنها که در دوره قبل خطر عدم توافق برجام و امکان بروز جنگ را گوشزد میکردند. امروز در مقابل تحریکات ایران برای جنگ افروزی بر علیه مام میهن سکوت کرده اند. و به جای اینکه مردم را تشویق کنند تا حساب مردم از جنایات حاکمان جنایتکار جدا گردد. در معرکه گیری بزرگی برای جلب مشروعیت به این همه مداخله جویی نظامی مشارکت کرده اند. تا مردم را فریب دهند و به پای صندوق رای بکشند. به عنوان یک ایرانی که در ترکیه ساکن هستم. در طی این سالهای ریاست جمهوری روحانی از نزدیک شاهد افزایش نفرت مردم ترک و عرب سوریه ای ساکن ترکیه نسبت به ایرانیان هستم. انفجار عامل انتحاری کنار ایرانیان در جاده استقلال شهر استانبول که منجر به کشته شدن چند تبعه ایرانی شد. نشان از خشم افراطی ترین تروریست ها از اقدامات جمهوری اسلامی ایران دارد. این وضعیت برای تمامی ما ایرانیان خطرناک هست. حمله شب ژانویه به کلوپ شبانه در استانبول، حمله به فرودگاه آتاتورک و دیگر عملیات تروریستی در ترکیه. همگی زنگ خطری هستند. که به علت مسافرت میلیونها ایرانی برای تفریح و تعطیلات به ترکیه میتواند شادی هایمان را به کابوس تبدیل کند.

این که به جنایت کاران "نه" بگوئیم و حساب خود را از آنان جدا کنیم باعث خواهد شد که تمامی دنیا حساب مردم ایران را از دولت ایران جدا کند. تنها ماندن حاکمیت در مقابل دشمنانی که خود سالها با دشمن تراشی آنها را خلق کرده باعث خواهد شد. راه مدارا با جهان را بیاموزد. به جای دشمنی دست دوستی به آنها دراز کند. مطمئن هستم اینکار تنها از عهده عوامل خوش خنده رژیم ساخته است. اگر پای صندوق نباشیم. هم رهبری مجبور به تغییر سیاستهای خارجی خویش خواهد بود. هم برای توجیه تغییر سیاستهای خود مجبور هست. از این عوامل فریبکار استفاده کند تا به ادامه حیات استبداد خود امیدوار باشد. همانگونه که برای توافق هسته ای مجبور به استفاده از این عوامل شد.

اگر برای انتصاب دزدها به ما رجوع میکنند. تنها به این دلیل هست که در دزدی آنها خود را مقصر بدانیم. با احساس گناهی که به ما دست میدهد اعتراض نیز نکنیم. همان کاری که با رای "آری" دهندگان به جمهوری اسلامی کردند. آنها که امروز به غلط میگویند "خودم کردم که لعنت بر خودم باد" در حالی که تمامی جنایات و دزدی ها و استبداد از سوی آخوند های حاکم به ایران و ایرانیان تحمیل شده است. از فرصتی که داده شده استفاده کنیم. رفیق دزد و شریک جنایت نباشیم.

پاینده باد ایران و ایرانی

(خسرو زارع فرید)

۱۳۹۶ اردیبهشت ۹, شنبه

برده دیروز کارگر امروز در حکومت اسلامی

روز کارگر امسال در حالی فرا میرسد که تنها چند روز به انتخابات "ریاست جمهوری" حکومت اسلامی ایران باقی مانده است. در حالی که کاندیداهای گزیده شده توسط خلیفه مسلمین ایران برای گرم کردن تنور انتخابات می کوشند. هم پیمانان چپ آنها نیز در تلاش هستند تعداد کارگر بیشتری برای رای دادن ترغیب کنند. همچنین بازاریان اصلاح طلب نیز که مطاع سیاسی قابل فروش شان به پایان رسیده تنها هدفشان را نگه داشتن امید رای دهندگان به این حکومت اسلامی قرار داده اند. امید به آبستن شدن گاو نر حکومت اسلامی که شاید دمکراسی از آن متولد شود.

خودسوزی اخیر کارگران در تهران – خوزستان – بهار – شادگان – آذربایجان و ...
در جدیدترین خودسوزی نیز عضو تعاونی مسکن ناجا برای اعتراض به اقدامات قالیباف اقدام به خودسوزی کرد. در یک خودسوزی دیگر نانوائی در اردبیل به علت عدم تحویل آرد و داشتن بدهی خودسوزی کرد. راننده تاکسی – کارگر شرکت فراسو – کارگر شهرداری – کارگر معدن در مقابل نهاد ریاست جمهوری
تمامی این حوادث ناگوار یک نقطه کاملا مشترک دارند. عدم کفایت مسئولین حکومت اسلامی ایران برای تامین حداقل نیازهای انسانی آنها. علاوه بر این خودسوزی ها که بیشتر جنبه اعتراضی دارد تا خودکشی متاسفانه کارگران ایران از روشهای مختلفی برای خودکشی نیز استفاده میکنند. و آمار خودکشی در سالهای اخیر به شدت افزایش یافته هست.



کارگری که با اعتراض مدنی و قانونی خود با ضربات شلاق مجازات میشود. هیچ سندیکا و نهادی برای حمایتش وجود ندارد. در حالی که تمامی مسئولین حکومتی در چپاول کشور با هم به رقابت برخواسته اند. چنین کارگری در سیستم حکومت اسلامی تمامی آرزوهای انسانی خود را برباد رفته می یابد. و اقدام به خود سوزی میکند. حکومت اسلامی یک نکته را بسیار آشکارا اثبات کرده است که دیدگاه اسلام به کارگر در حد یک برده است. برده ای که باید فرمانبردار کارفرما باشد. اگر اعتراض کند شلاق میخورد. و اگر گرسنه بخوابد باید تحمل کند. این برده تا زمانیکه توان کار کردن برای کارفرمایش را دارد حق زندگی دارد. و اگر توان زندگی نداشته باشد. باید به زندگی خود پایان دهد.

من هنوز از کارگران آتش نشانی که در پلاسکو کشته شدند سخن نگفته ام. از کارگران دست فروشی که به دست ماموران شهرداری به قتل رسیدند سخن نگفته ام. از کارگران مترو قم که با ریزش دیواره کشته و زخمی شدند سخن نگفته ام. از ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویسی که بدست پلیس ایران در بازجوئی به قتل رسید سخن نگفته ام. در باره دو زن که در یک روز در دو گوشه تهران خودسوزی کردند سخن نگفته ام. از کارگرانی که در محل کار به خاطر آتش سوزی یا عدم وجود تجهیزات ایمنی کشته شده اند سخن نگفته ام. نمیتوانم در یک مقاله در مورد تک تک آنها سخن بگویم. کارنامه سیاه حکومت اسلامی ایران به حدی قطور هست که نمیشود تمامی آن را در یک مقاله گنجاند.

آیا تمامی این کارگران و عزیزانی که دیگر نزد ما نیستند و به ناحق کشته شده اند. در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بودند؟ آیا هیچگاه به بهبود یافتن حقوق کارگری و آزادی بیان امیدوار نشده بودند؟ آیا هرگز فریب بازی سیاسی حاکمان چپاولگر مسلمان ایران را نخورده بودند؟ آیا هرگز از اسلام و حاکمین اسلامی انتظار رسیدن به مدینه فاضله را نداشتند؟ پس چرا همانند بردگان زندگی کردند و همچون رها شدگان از بردگی به مرگ پناه بردند؟

خودسوزی یک دست فروش در تونس باعث بیداری مردم تونس شد و آنها را از استبداد رهانید. آنها با تلاش و همبستگی توانستند دمکراسی را برای کشورشان به وجود بیاورند. این حرکت که جرقه بهار عربی در کشورهای عربی نام گرفت باعث شد که موج دمکراسی خواهی در کشورهای منطقه افزایش یافت. مصر – اردن – لیبی – یمن – بحرین - سوریه در پی تونس اقدام به قیام و تلاش برای بدست گرفتن قدرت توسط مردم کردند. اینکه کدام کشور چرا و چگونه توانست در این قیام موفق شود یا شکست بخورد مورد بحث مقاله فعلی نیست. تنها هدف فعلی من نشان دادن بی تفاوتی مردم کشورم ایران به کشته شدن کارگران هست.

از بدو تولد حکومت اسلامی ایران ما شاهد ایجاد طبقات مختلف اجتماعی هستیم. زن و مرد – انقلابی و ضد انقلابی – شیعه و غیر شیعه – ولائی و غیر ولائی – ادیان رسمی (مسیحی – یهودی ...) و ادیان غیر رسمی ( بهائی – بودائی ...) حکومت اسلامی ایران با توجه به نوع هر کدام از این طبقات و بینش دینی خود نسبت به آنها رفتارهای کاملا متفاوتی با این گروه بندیهای اجتماعی از خود نشان داده است. در محیط کار نیز برای فرمانبردار کردن کارگران از این گروه بندیهای حکومتی به عنوان ابزار فشار استفاده میشود. تفاوتی نمیکند چه کسی در کدام گروهها قرار میگیرد. این حکومت اسلامی حال و آینده این شخص را در معرض خطر قرار داده است. حتی مرگ و زندگی این کارگران در دست حکومت اسلامی است.

با چنین کارنامه ای برای حکومت اسلامی ایران که من تنها گوشه کوچکی از آن را نشان دادم. آیا سخن گفتن از لزوم رای دادن یا دعوت به حضور مردم در پای صندوق رای خیانت به این کشته شدگان نیست؟ آیا شرکت کارگران در این خیمه شب بازی حکومتی خیانت به خود کارگر و حقوق کارگری نیست؟ تائید کردن حکومت اسلامی هرگز به دسترسی مردم به حقوق خودشان منتهی نشده است. بلکه این خلیفه مسلمین ایران هست که قدرتش بیش از پیش گشته و گستاخ تر از قبل به ظلم و جور ادامه داده است. در این چهار سال ریاست جمهوری روحانی نیز وضعیت کارگران هر روز بدتر شد و برخوردها به حدی فراتر رفت که حتی کارگران را به خاطر مسائل کاری و اعتراض آنها شلاق زدند.

در کشورهای دمکراتیک سلطنت نقش ظاهری و نمایشی در صحنه سیاسی دارد. و تمامی قدرت تصمیم گیری و اجرا به دست دولت منتخب انجام میگیرد. در کشورهائی که رئیس دولت نخست وزیر هست مسئولیت به عهده اوست ولی در کشورهائی که رئیس دولت رئیس جمهور هست مسئولیت اداره دولت به دوش او گذاشته میشود. اما در حکومت اسلامی ایران پست ریاست جمهوری جنبه نمایشی و ظاهری دارد. و تمامی قدرت تصمیم گیری و اجرا در اختیار خلیفه مسلمین قرار دارد. هر کس که به این خلیفه نزدیک باشد در امان هست وهر کس مخالف وی باشد یا در حصر و زندان و یا در تبعید و خارج کشور هست. تفاوتی نمیکند کسی قاری قرآن و متجاوز به نوجوانان باشد. یا قاضی القضات حکومت اسلامی بوده در حسابهای بانکی شخصی وی اموال دولتی قرار گیرد و از این اموال سود میلیاردی دریافت نماید. مهم اینست که شما ولائی باشید و به بیت ولایت فقیه اذن دخول داشته باشید.

در چنین سیستم حکومت اسلامی وقتی که رئیس جمهور کاندیداها و رای دهندگان به نمایشی بودن منسب ریاست جمهوری واقف هستند. زمانیکه یک چنین سیستمی به جز مرگ و فقر و بدبختی برای تمامی مردم به خصوص طبقه کارگر ارمغان دیگری به بار نیاورده است. چرا باید مردم را به رای دادن فرا خواند. اصولا چرا حکومت اسلامی ایران نیاز به رای گیری دارد؟؟؟ چرا تمامی دکان داران دینی که در خارج و داخل ایران هستند با بهانه های متفاوت مردم را تشویق به رای دادن میکنند؟؟؟ چه وجه اشتراکی بین اپوزیسیون دین ساز و حکومت اسلامی وجود دارد که رای دادن مردم برایشان اینچنین اهمیت پیدا کرده است؟؟؟ قریب به 40 سال از وعده های آرمانی رنگارنگ مدینه اسلامی ایران گذشت حاصل آن جز مرگ و بدبختی و بیکاری کارگران و زمامداری دزدان نبوده است. به راستی شرف و انسانیت این افراد ازبین رفته است که حاضرند برای سهم کوچکی از دلارهای نفتی بیت المال اینچنین وقیحانه مردم را فریب دهند و برای مشروعیت بخشیدن به حاکمیت اسلام و خلیفه مسلمین فرا بخوانند.

در دوره ای که منطقه خاورمیانه در نزاع آزادی خواهی و حاکمیت اسلام در حال سوختن هست. اهمیت عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و عدم تائید مشروعیت اسلام برای ادامه حاکمیت بر مردم بیش از هر زمان دیگری برجسته شده است. به یاد داشته باشیم که مردم و کشورهای دیگر از جزئیات سیستم حکومتی ایران مطلع نیستند. آنها نمیدانند که پست ریاست جمهوری تشریفاتی هست. کسانی هم که به آن واقف شده اند در عمان و بحرین و یمن و دبی و ترکیه مخفیانه با خلیفه مسلمین ایران گفتگو و توافق میکنند. اقدام مردم ایران در عدم شرکت در رای گیری حتما به معنی عدم تائید حکومت اسلام بر ایران هست. حتما به معنی عدم قبول سیستم حکومت اسلامی هست. چنین حرکتی اگر به صورت فراگیر انجام پذیرد قطعا حساب مردم ایران را از دولت ایران جدا خواهد کرد.

بیائید دست در دست هم دهیم و حساب خود را از حکومت خلیفه مسلمین جدا کنیم. اگر به هر غیر ایرانی بگوئید که شما مجبور به رای دادن هستید. به شما و هفت نسل قبل و بعد شما خواهند خندید. خون بیگناهانی که با خودسوزی به حکومت اسلامی ایران اعتراض کردند را نادیده نگیریم. خودمان را فریب ندهیم. فریب خود فروشان را نخوریم. برجام بنا بر ادعای خودشان به دست خلیفه مسلمین امضاء شده. و قبل از این دوره ریاست جمهوری توسط نمایندگان خلیفه مسلمین ایران توافق شده. عدم شرکت در این خیمه شب بازی بزرگترین حرکت سیاسی ما خواهد بود.

به یاد داشته باشیم چشم جامعه جهانی به ما است. ما نیاز به یک "نــه" بزرگ سیاسی به خلافت اسلام در ایران داریم. یک صدا شویم و به خلافت اسلام "نــه" بگوئیم. اگر قبول داریم که اسلام حاکم بر ایران اسلام ما نیست پس نیاز داریم با صدائی رسا و بلند "نــه" بگوئیم. حاکمیت از "نــه" گفتن مردم هراس دارد. از تمامی مزدوران و مواجب بگیران خود برای تشویق مردم به رای دادن استفاده میکند. تمامی قاتلین را وارد صحنه انتخابات کرده است. از تمام تریبونهای داخل و خارج استفاده میکند که صحنه خیمه شب بازی انتخابات واقعی و جذاب دیده شود. از هر تلاشی برای جلوگیری از عدم مشارکت مردم استفاده خواهد کرد.

شما تنها نیستید. میلیونها ایرانی در داخل و خارج کنارتان هستند. این حرکت سیاسی بزرگترین حرکت سیاسی در مقابل فریب و دروغ خواهد بود. همه با هم. دست در دست هم.
"نــــه رای نمیدهم"
"نــــه رای نمیدهم"
"نــــه رای نمیدهم"
( خسرو زارع فرید )