۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

مسئولیت خطیر ایرانیان لائیک :رسانه ها

بخش سوم (پایانی): رسانه‌ها

در مقالات پیشین بر مسئولیت دینداران مسلمان لائیک و همچنین نامسلمانان لائیک برای برقراری یک جمهوری دمکراتیک و لائیک پرداخته شد. بدیهی است که هیچ حکومت دمکراتیکی بدون مشارکت مردم ایجاد نمیشود. و فعالین سیاسی و آزادیخواهان نیاز دارند که به عنوان چشم و گوش جامعه مشکلات را یافته و راه حل آن‌ها را به جامعه ارائه کنند. به هر میزانی که رژیم دیکتاتوری به فکر ایجاد بن‌بست در جامعه و نا امید کردن مردم است. به همان میزان و بسیار بیشتر از آن آزادیخواهان نیاز به ارائه راه حلهای متنوع و عملی برای خروج از بحران هستند. تا امید مردم از دست نرود و مسیر دمکراسی هموار گردد. در این راستا داشتن ارتباط مستقیم با لایه‌های مختلف جامعه ایرانیان و ایجاد بسترهای گفتمان آزاد بیشترین نقش را در جهت دهی به این اهداف و رساندن صداهای آزادیخواهی در جامعه ایفا میکنند. به یمن تکنولوژیهای جدید و بستر اینترنتی امکان تبدیل شدن هر شخص به یک رسانه مستقل ایجاد شده است. و همچنین به جای گفتمانهای منو لوگ از قبیل وعظهای بالای منبری و شنیدن پایین منبری ها اکنون امکان نقد بیشتر گفتمانها در همان محل عرضه به عنوان کامنت و نظر فراهم شده است. استفاده از این امکانات برای بنیانگذاری یک حکومت دمکراتیک و لائیک در ایران ضمن دارا بودن مزایای فراوان نیاز به دقت و آشنا بودن با خطرات آن نیز دارد.



برای بررسی نحوه استفاده از رسانه‌ها و مبارزه با صدمات ایجاد شده توسط رسانه‌های وابسته ابتدا بایستی انواع رسانه‌های موجود را بررسی نمائیم. همچنین میزان نفوذ این رسانه‌ها در جامعه ایرانیان نشاندهنده شاخص تأثیر گذاری آن در میان ایرانیان میباشد.


تلویزیون: این رسانه در سطح وسیعی توسط ایرانیان استفاده میگردد. و همین عامل باعث شده که حساسیت دیکتاتور به این رسانه بیش از سایر رسانه‌ها باشد. بیش از سه دهه استفاده از تلویزیون داخلی برای پخش دروغ و تزویر عاملی شده است که مردم ایران از اعتمادی که قبلاً به این رسانه داشتند بکاهند و به فکر جایگزین کردن رسانه‌های دیگر بیافتند. این اثر در مورد کانالهای ماهواره ای نیز به وجود آمده است. از آنجا که بیشتر این کانالهای ماهواره ای برای تداوم حیات خود نیاز به کسب درآمد از طریق تبلیغات و یا کمکهای مردمی یا دول خارجی دارند. همین وابستگی‌ها عامل دیگری برای ایجاد بی اعتمادی میگردد. برای بازگرداندن اعتماد به مردم رسانه‌های مستقل و غیر وابسته از یک سو نیازمند حمایت آزادیخواهان ایرانی دارند و از سوی دیگر نیازمند برنامه‌ریزی کاملاً حساب شده و دمکراتیک. چهره‌های فعال سیاسی و اجتماعی نیز تنها ابزار اطلاع رسانی گسترده که در اختیار دارند همین رسانه‌ها میباشند. استفاده درست از این امکانات برای اطلاع رسانی و بررسی جامعه ایرانی همچنین نشان دادن مزایای دمکراسی با بررسی سیستمهای سیاسی دمکراتیک در کشورهای مستقل از جمله اقداماتی هست که این رسانه‌ها میتوانند به کمک آن در هدایت جامعه به یک دمکراسی پایدار سهیم گردند. آنچه که اکنون به وجود آمده است نفوذ رسانه‌های بیگانه مانند بی بی سی و صدای آمریکا به صحنه سیاسی ایران است. هرچند این رسانه‌ها نیز به اهمیت وبلاگها و خبرگزاریهای اینترنتی پی برده‌اند و سعی میکنند برای جلوگیری از بی اعتماد شدن مردم خود را به نوعی همنوا با آزادیخواهان نشان دهند ولی در بررسی عمل‌کرد آن‌ها و برنامه‌های ارائه شده این رسانه‌ها متأسفانه اهداف ضد ایرانی کاملاً مشهود است. اهدافی از قبیل ایجاد جنگهای داخلی و تجزیه طلبی یا تقویت حکومت استبدادی سلطنتی برای به تخت و تاج رساندن یک دست نشانده دیگر در ایران. من تبریزی وقتی برادرم در سال 1360 برای دفاع از مرزهای کشور در جبهه سرپل ذهاب به صورت داوطلب حضور پیدا میکند و به شهادت میرسد به هیچ عنوان اقدام او را تقبیح نمیکنم. او یک آزاد مردی بود که برای حراست از ایران و ایرانی به شهادت رسید. من تبریزی وقتی در منزل به فرزندانم زبان ترکی یاد میدهم به زبان مادری با آن‌ها صحبت میکنم به اهمیت پاسداری از فرهنگ خاک و بوم خودم واقف هستم و میدانم که اختلاف زبانی من با فارسها و کردها و عربها به معنی تفاوت من با آن‌ها و یا تفاوت آن‌ها با من نیست ما همه ایرانی هستیم و تمامی مرزهای ایران متعلق به تک تک ما ایرانیان است. اگر حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری با ایجاد اختلافات سعی کرده‌اند ما را از حقوق اولیه خودمان محروم کنند این هیچ‌گاه به معنی سوء‌استفاده من برای منزوی شدن و جدا شدن از ایران نیست. ما ایرانیان ثابت کردیم که ایران متعلق به همه ایرانیان هست. پس ترس من از تلاشهای بیهوده رسانه‌های بیگانه برای ایجاد اختلاف نیست. حتی وقتی در زلزله آذربایجان دیکتاتور از ترس یکپارچه شدن مردم ایران برای کمک به زلزله زده ها اقدام به بازداشت هموطنان آذربایجانی و غیر آذربایجانی در کمپ امدادرسانی میکند. من بیش از پیش به اهمیت کنار گذاشتن تحقیرها و توهینهای متداول زبانی پی میبرم. ما ایرانیان آزادیخواه هیچگاه نمیخواهیم به سرنوشت آذربایجان شوروی و ارمنستان بر سر بخشی از سرزمین تکه‌تکه شده شوروی قره باغ دچار شویم. به همان اندازه که من تبریزی حق دارم در دانشگاههای تهران تحصیل کنم اهوازی و سنندجی نیز حق دارد در این دانشگاهها تحصیل کند. تکه‌تکه شدن ایران خواسته ما نیست و نخواهد بود. زمانیکه رسانه‌های وابسته به دول خارجی سعی در ایجاد اختلاف در بین ایرانیان دارند این وظیفه رسانه‌های مستقل و ایرانی هست که به مردم اعتماد دهند که آزادیخواهان خواستار تضعیف ایرانیان و تحقیر آنها با جدا کردن آنها از ایران نیستند.


اتاق فکر سیاه: از جمله دشمنیهای رژیم دیکتاتوری با رسانه‌های تصویری ایجاد و دامن زدن به جو بی اعتمادی در رسانه‌ها هست. این حرکت به صورت داخلی با استفاده از رسانه ولائی انجام میگیرد و در خارج با استفاده از پخش اکاذیب و تهمت و افترا. برای دسترسی به این خواسته دیکتاتوراقدام به ایجاد یک اتاق فکر سیاه در داخل نموده است تا هدایت افکار عمومی از چهارچوبهای تعیین شده آن‌ها خارج نگردد. زمانیکه این اتاق فکر سیاه برنامه‌های خود را شکست‌خورده میبیند. راهی جز دست زدن به اقدام‌های غیر انسانی و ضد بشری برای مقابله با آن انتخاب نمیکند. یک مثال آشکار برخوردی است که با خانواده‌ها و نزدیکان درجه دو و سه کارکنان بی بی سی فارسی انجام میشود. به عنوان نمونه دوم اتفاقی که برای خود من افتاده را توضیح میدهم. در فروردین امسال 1391 زمانیکه اطلاعات بانکی 3 میلیون ایرانی را با هوشمندی به صورتی که قابل سوء‌استفاده نباشد و همچنین دارندگان کارتهای بانکی در ایران به خطر نا امنی سیستم بانکی پی ببرند. توسط وبلاگی پخش نمودم بی بی سی فارسی با من مصاحبه‌ای انجام داد و توانستم در این مصاحبه ابعاد موضوع را فاش کنم. بانک مرکزی ایران که مجبور شده بود با افشاء شدن نا امنی درخواست تعویض رمز کارتهای بانکی را به مردم بدهد. سعی نمود با دروغ و تهمت اتهام وارد شده به عدم نظارت صحیح خود را متوجه من که افشاگری کردم نماید. همزمان مزدوران رژیم که درآمدهایشان از سوی اتاق فکر سیاه تأمین می‌شود در وبلاگ کیبوردآزاد مقاله‌ای را در تقبیح اقدام بی بیسی درج کردند که توسط سایت خود نویس بلافاصله منعکس گردید. وضعیت سایت خودنویس پس از خود زنی که در ارتباط با هاشمی انجام داد مشخص شد. و کیبورد آزاد نیز در اظهار نظری که نسبت به شاپرک داشت بی‌سوادی خود را در حوزه سیستمهای بانکی اثبات نمود. هیچکدام از آن‌ها جوابیه های فنی من را در وبلاگ جدیدم منعکس نکردند. آنچه که از دید رسانه ای دارای اهمیت است این است که اقدام بی بی سی بدون بررسی صحت و سقم موضوع صورت نگرفته بود. ضمناً حرکت افشاگری من نیز با رعایت اصول حفظ اسرار مردم انجام گرفته بود. بند 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام میدارد «هر کسی حق زندگی - آزادی و امنیت شخصی دارد» افشاگری نشان دهنده در خطر بودن امنیت حسابهای شخصی بیش از سه میلیون ایرانی بود. بند 28 «هر شخصی حق دارد خواستار برقراری نظمی در عرصه‌ی اجتماعی و بین‌المللی باشد که حقوق و آزادیهای ذکر شده در این اعلامیه را به تمامی تأمین و عملی سازد» من به عنوان مدیر یک واحد نرم افزاری در سیستم بانکی حق داشتم خواستار ایجاد امنیت برای حسابهای بانکی مردم باشم و زمانیکه متوجه شدم در ایران امکان ایجاد چنین امنیتی وجود ندارد لازم بود که افشاگری میکردم تا مردم به مشکلات ایجاد شده از سوی سیستم دیکتاتوری ولایت سالاری پی ببرند. اطلاع رسانی این حرکت هیچگونه کار قبیح و ناشایستی نبود که توسط یک آزادیخواه نکوهیده شود. این نوع برخورد تنها از سوی یک مزدور دست نشانده و نفوذی ممکن است. همچنانکه نامه سرگشاده من توسط سایت خبررسانی گویا منتشر شد ولی برعکس با ارسال آن به سایت خودنویس نه تنها این نامه منعکس نگردید بلکه برعکس برای خنثی کردن تأثیرات آن از بیماری هلندی نفت صحبت کردند و اینکه پول نفت بیماری ایجاد میکند نه رفاه.!!! ( به تمامی این مزدوران اطلاع میدهم که بنده آماده شرکت در هر نوع مناظره در مورد افشاگری خودم با حضور کارشناسان خارجی سیستمهای بانکی هستم. اگر به واقع اعتقاد دارید که بنده خلافی مرتکب شده‌ام این گوی این میدان اثبات کنید. )
 
آری هدف اتاق فکر سیاه صلب اعتماد از مردم و منحرف کردن افکار عمومی از واقعیات درون جامعه است. آنچه حق مردم است بایستی مخفی شود و آنچه حق نیست و یا اهمیت کمتری دارد بایستی با نورافکن بزرگنمائی گردد. باید فریاد زد که تصمیم گیری در مورد برنامه اتمی ایران خیلی بیشتر از خود انرژی هسته ای حق ایرانیان است. پس چرا این تصمیم گیری به مردم واگذار نمیشود؟ چرا در مورد مشکلی که زندگی و آینده ایرانیان را هدف قرار داده است مردم حق تصمیم گیری ندارند ولی خواسته دیکتاتور به عنوان حق مسلم مردم بزرگنمائی میشود؟ اتاق فکر سیاه دشنام گویی به ولایت را تشویق میکند. تجزیه طلبی و حمایت از آن‌ها را تشویق میکند هر حرکتی که منجر به ایجاد دو دستگی و اختلاف در بین آزادیخواهان بشود را تشویق میکند. لذا سایتها و رسانه های حامی و همراه این اتاق اقدام به ارائه بیشترین دشنامها و تهمتها میکنند. حتی دشنام و توهین به حاکمین نیز در دستور کار این افراد و رسانه‌ها قرار دارد. تا بدین وسیله اعتماد مردمی را جلب کنند و راه را برای منحرف کردن افکار عمومی در لحظات بحرانی هموار کنند. اینکه سوابق گذشته فعالین سیاسی برجسته شود تا این افراد نتوانند در اتحادهای مورد نیاز آزادیخواهان شرکت کنند نیز از دیگر اهداف این اتاق فکر سیاه است. آن‌ها به درستی میدانند که رمز پیروزی مردم در یکپارچگی و اتحاد بر سر آزادی خواهی و حاکمیت قانون میباشد. آن‌ها میدانند که قانون گریزی بیماری مزمن دیکتاتور میباشد و قانون گرائی منش و روش فعالین آزادیخواه لذا تمامی همت خودشان را برای ایجاد اختلاف در جبهه دمکراسی طلبان به کار میبندند و همه حملات به این جبهه خواهد بود.


مسئولیت ما آزادیخواهان لائیک این است که نقدها را برتابیم و اتحاد را در سایه اختلاف عقاید ارج نهیم. رسانه‌های مستقل را شناسائی کنیم و با استفاده و همراهی آن‌ها گام به گام به هدف نهائی خود برای برقرار کردن یک جمهوری لائیک و دمکراتیک در ایران نزدیک شویم. استفاده از رسانه‌های فراگیر مانند بی بی سی و صدای آمریکا نیز تنها در صورتی ممکن و معقول میباشد که همراه با نقد این رسانه‌ها باشد. مسلماً استفاده از این رسانه‌ها به معنی قبول سیاستهای تجزیه طلبی و سلطنت پروری آن‌ها نیست. و ما وظیفه داریم این موارد را بدون ترس از عدم حضور در این رسانه‌ها بر زبان بیاوریم آن‌ها مجبور هستند که در چهارچوب آزادی بیان برنامه خود را تنظیم کنند. لذا ما نیز میتوانیم با استفاده از این ابزارهای دمکراتیک نقد سیاسی و ملی خودمان را نسبت به اهداف نظامی و سیاسی آن‌ها ابراز کنیم.



روشنفکران و فعالین سیاسی تنها راهی که دارند اتحاد است. اتحاد بر حاکم کردن قانون. اتحاد بر ایجاد سیستم سیاسی لائیک. اتحاد بر ایجاد جمهوری دمکراتیک. اتحاد برای تدوین پیش نویس یک قانون اساسی دمکراتیک جهت بازگرداندن حق حاکمیت به مردم ایران. و برای نیل به این هدف بایستی از ابزارهای رسانه ای مناسب استفاده کنند تا بتوانند صدای یکدیگر را بشنوند و این اتحاد را ایجاد کنند و اگر این رسانه‌ها وجود ندارند بایستی ایجاد کنند.

همچنانکه فعالین سیاسی لائیک برای دسترسی به اهداف خود نیاز به همنوائی و پذیرش پلورالیسم در زمینه اعتقادات و برنامه‌ها و وحدت در عرصه بنیان‌گذاری سیستم سیاسی لائیک و دمکراتیک دارند. رسانه‌ها نیز نیاز به وحدت در حمایت از حرکتهای فعالین جهت دسترسی به سیستم سیاسی لائیک و آزادی بیان دارند. ضمن اینکه هر رسانه ای بر اساس اهداف خود اقدام به ارائه اطلاعات مورد علاقه خویش در زمینه‌های اجتماعی ادامه میدهد. همزمان نیز اقدام به باز نشر گزارش‌های مربوط به فعالین سیاسی نیز میپردازد. اتفاقات کنونی نشان داد که رژیم دیکتاتوری برای مخاطب قراردادن ایرانیان داخل کشور اقدام به راه اندازی شبکه‌های ماهواره ای موزیک و سریالهای تلویزیون کرده است. تا هرچه که میتواند مخاطبین داخلی را از فعالین سیاسی خارج کشور دور کند.



اینترنت: شکر خدا جوانان آزادیخواه اطلاعات خود را از شبکه‌های اجتماعی و اینترنت دریافت میکنند و سعی میکنند به روزتر از دیگر اقشار جامعه باشند. امروزه بیشتر قشر بازنشستگان و ایرانیانی که فرصت بیشتری دارند نیز سعی میکنند با ابزارهای فیلتر شکن و گشت و گذار در اینترنت آشنا شوند تا بتوانند اخبار و اطلاعات بدون سانسور و غیر مهندسی شده دریافت کنند. این همه ایجاب میکند رسانه‌های اینترنتی در حفظ صداقت و بها دادن به آزادی بیان همت بیشتری نشان دهند توطئه دیکتاتور را برای بی اعتماد کردن و غیر فعال کردن جوانان در اینترنت را شناسائی کنند و با ارائه راهکارهای مناسب ضمن دور کردن ایرانیان از خطر فعالیت اینترنتی امکان مشارکت آن‌ها را در تعیین سرنوشت کشورشان فراهم کنند. اقداماتی که اتاق فکر سیاه برای ضربه زدن به فعالیتهای اینترنتی انجام میدهد هم برای ایجاد جو رعب و وحشت و خودسانسوری از قبیل به شهادت رساندن وبلاگ‌نویس ستار بهشتی است همچنین پخش اخبار غیر واقعی از توانائیهای وزارت اطلاعات در شناسائی افراد با بررسی فعالیتهایشان در بستر اینترنت است و همچنین ایجاد و بکار گرفتن نیروهای ویژه برای پخش اطلاعات بی‌پایه و گمراه‌کننده جهت تقلیل میزان فعالیتهای سیاسی مؤثر فعالین میباشد. به عنوان نمونه برخی از صفحات ویژه را راه اندازی کرده‌اند تا به ظاهر با تجزیه طلبان به مبارزه بپردازند ولی با بررسی روند کارهای آن‌ها متوجه می‌شویم هدفشان حمایت از دیکتاتور و سرگرم کردن فعالین آزادیخواه میباشد. در این صفحات به برتری زبانها بر یکدیگر تأکید می‌شود و بر اختلافات دامن زده می‌شود تا کسانیکه وارد این صفحات می‌شوند در گردابی قرار گیرند که تکرار مکررات است در حالی که در بطن جامعه ایران هیچ نوع گرایش جدی نسبت به تجزیه وجود ندارد. همچنان که اعدامهای هموطنان اهوازی باعث دل آزردگی آزادیخواهان آذربایجانی می‌شود زلزله آذربایجان نیز باعث غم و اندوه خوزستانی میشود.


استفاده از رسانه‌های اینترنتی آنجا که از عکسهای دلخراش و نا مناسب بهره میبرد باعث دوری جستن مردمان مهربان و حساس از فعالیت اینترنتی میباشد. این نوع بازپخش صحنه‌های ناپسند در برخی از موارد نیاز است ولی در بیشتر مواقع تبدیل به ترویج خشونت و حس انتقام جوئی در جوانان است. چنین روندی به هیچ عنوان به نفع آزادی خواهی و دفاع از کرامت و حرمت انسان‌ها نمیباشد. به عنوان نمونه فیلم کوتاه مربوط به شهادت ندا آقا سلطان یکی از بزرگترین مدارک برای اثبات بی‌گناهی راهپیمائیهای مخالف دیکتاتوری بود یا عبور اتومبیل نیروی انتظامی از روی مردم در روز عاشورا نشاندهنده متعلق بودن دیکتاتوری به جبهه یزیدیان داشت. اما پخش عکسهای مربوط به اعدامهای اخیر در صفحات اینترنتی برای دور کردن مردم از اینترنت در روزهای بحرانی پیش رو میباشد. رژیم هیچگونه اطلاعی از جنبش احتمالی مردم یا حمله نظامی غرب ندارد. دیکتاتور سرمست از یکه تازی در عرصه سیاسی کشور مهمترین هدف خود را انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد تا بتواند فعالین سیاسی داخل و خارج را با آن سرگرم کند همزمان به فعالیتهای اتمی خود ادامه میدهد و گستاخانه تمامی راههای اعتماد سازی در سطح بین‌المللی را میبندد. در هشت سال گذشته ذخایر لازم مالی برای سران حکومت که شاید مجموعاً بیش از ده هزار نفر نشوند فراهم شده است و فکر میکنند با ایجاد بحران در وضعیت اقتصادی کشور میتوانند هر کسی را خریداری کنند و با این افراد زر خرید قیامهای مردمی را سرکوب کنند. دیکتاتور و مزدوران دولتی و مجلسی و قضائی وی در چتر حمایت وزارت اطلاعات و اتاق فکر سیاه خود قصری تو خالی از توهمات برای خود بنا کرده اند. که توان فکر کردن به توخالی بودن این بنا را ندارند.



رسانه‌های مستقل و آزاد وظیفه دارند در کنار مردم باشند. نیاز آن‌ها را شناسائی کنند. حرف آن‌ها را به حکومت و جهانیان برسانند و از حق آزادی بیان و عقیده تک تک ایرانیان دفاع کنند. آن‌ها بایستی در تشکیل تیمهای دمکراسی طلب و آزادیخواه همیاری کنند و راههای رسیدن به دمکراسی را به آن‌ها آموزش دهند. چرا زمانیکه ایران با راه اندازی تلویزیون انگلیسی زبان به دنبال پخش اکاذیب خود میباشد آزادیخواهان ایرانی به دنبال راه اندازی سایتهای خبری انگلیسی زبان برای انعکاس دادن اهداف و آمال خود نباشند؟ چرا وقتی کشورهای غربی با دامن زدن به تجزیه طلبی و سلطنت پروری به فکر تعیین سیستم سیاسی آینده ایران هستند. جمهوریخواهان لائیک ایران نمیخواهند با ارائه مقالات انگلیسی و فرانسوی در سایتهای خبری خارجی از استقلال ایران و ایرانی دفاع کنند؟ و حق تعیین سرنوشت را برای ایرانیان پاس بدارند؟
 
استفاده صحیح از رسانه‌های آزاد یکی از مهمترین اصول برای دستیابی به خواسته‌های بر حق ایرانیان لائیک میباشد.

۱۳۹۱ دی ۲۹, جمعه

فراخوان ملی ایرانیان صلح دوست

نیرویی که به واسطه ی خشونت- پرهیزی و خشونت زدایی آزاد می شود، بزرگ ترین نیرو در دستان بشریت است، این نیرو قدرتمندتر از قوی ترین سلاح های کشتار جمعی است که تا به حال ذهن بشر موفق به خلق آن ها شده است
مهاتما گاندی

اینکه جمهوری اسلامی ایران همکاری صد در صدی با آژانس انرژی اتمی بکند نه به معنای بر اندازی است و نه به معنای جنگ طلبی و نه به معنی دشمنی با ایران. بلکه کاملا بر عکس به معنی اثبات ادعای شخص سید علی خامنه ای است که فتوای عدم تولید سلاح هسته ای را صادر کرده است. اگر ایشان هیچ ریگی به کفش ندارند و ادعا میکنند که دنبال سلاح هسته ای نیستند پس حتما خاموش کردن سانتریفیوژهای ایران برای یک دوره کوتاه هیچ مشکلی ایجاد نمیکند. حتما بازرسی ماموران انرژی اتمی از تاسیسات مشکوک ایران مشکل ایجاد نخواهد کرد. حتما بایستی تمامی اقدامات لازم را برای رفع شبهات موجود در پرونده هسته ای ایران انجام دهند تا هم خیال جامعه جهانی از این موضوع آسوده شود و هم مردم ایران به صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای کشورشان افتخار کنند.

اکنون تمامی دشمنان خاک و بوم ایران چه آنها که در راس حکومت ضد مردمی قرار گرفته اند و چه آنها که سر سفره انگلیس و آمریکا به فکر بازگرداندن سلطنت و یا ترور و یا تکه تکه کردن ایران هستند. هدفی جز تسلط بر ذخایر نفتی و مادی ایران ندارند در چنین وضعیتی بیشترین مسئولیت بر عهده مردم صلح دوست ایران و جمهوری خواهان لائیک و دمکراسی طلبان ایرانی میباشد. ایرانیان قادر هستند که هم دیکتاتور را مجبور به همکاری با آژانس انرژی اتمی کنند و هم سد تحریمها را با هوشمندی خود بشکنند.

بزرگترین مشکل امروز ایران وضعیت معیشت مردم میباشد. این مشکل بر اثر سوء مدیریت چندین ساله دیکتاتوری ضد اسلامی ایران به وجود آمده است. سوء مدیریتی که هم در عرصه داخلی باعث انواع مشکلات اجتماعی برای مردم میشود. و هم کشور ایران را به عنوان یک متخاصم در جامعه جهانی تبدیل به مرکز بحران بین المللی نموده است. اپوزیسیون مخالف رژیم در مقابل این مشکل ایجاد شده از سوی حکومت ضد مردمی دو اقدام متفاوت میتواند انجام دهد. یک اینکه بگوید به ما چه بگذار هر بلائی سر این مردم ساکت و منفعل میخواهد بیاید. ما هم پس از حمله نظامی غرب به ایران می‌رویم و بر مسند قدرت مینشینیم دوم اینکه خود را مسئول و موظف بداند که راهکاری عقلانی برای ایرانیان پیشنهاد کند تا مردم از این بلا خلاص شوند و به قدرت یکپارچگی خود پی ببرند

وقتی رهبر ادعا میکند فتوا صادر کرده و هیچ کس به فکر ساخت سلاح هسته ای نیست. پس چرا با آژانس انرژی هسته ا ی همکاری صد در صدی انجام نمیدهد؟ چرا تمامی شبهات مربوط به برنامه هسته ای خود را از بین نمیبرد؟ باید پذیرفت که اکثریت ایرانیان به فتوای رهبری اعتقاد و اعتمادی ندارند. همچنانکه جامعه جهانی نیز هیچگونه ارزشی به این فتوا قائل نیست. و خواستار شفاف سازی عملی ایران با همکاری صد در صدی با آژانس انرژی اتمی هست

در چنین وضعیتی آیا وظیفه ما ایرانیان صلح دوست نیست که به صورت هماهنگ و یک صدا فریاد بزنیم "بس است!" هرچه از خودکامگی شما تحمل نموده ایم کافیست. ما حق داریم نگران جان تک تک ایرانیانی باشیم که به خاطر بی کفایتی مقام عظمای رهبری به خطر میافتند. چقدر دیگر بایستی منتظر باشیم تا مرگ تک تک ایرانیان فرا برسد؟ عده ای به خاطر بی لیاقتی رهبر در هوای مسموم شده از بنزین غیر استاندارد روزانه کشته میشوند. عده ای در زندانها زیر تجاوز و شکنجه و جوخه اعدام رهبر به قتل میرسند. عده ای در اعتراضات خیابانی به ضرب گلوله مستقیم مزدوران رهبر به شهادت میرسند. مردم را با اسیر کردن در مشکلات اقتصادی به جان یکدیگر می اندازد. آیا اینست اجرای قانون اساسی که شخص رهبر خامنه ای نیز بر اجرای آن قسم خورده است یا به قول خودش قسم دروغ خورده است؟ مگر تظاهرات و تجمعات مطابق اصول قانون اساسی آزاد نیست؟

من بر این باور هستم که ایرانیان مردمی صلح دوست و وطن پرست هستند نه تنها نمیخواهند به هیچ کشور بیگانه ای تهاجم کنند بلکه خود نیز حاضر به مورد تهاجم قرار گرفتن توسط دیگر کشورها نیستند. لذا از شما تمامی ایرانیانی که نمیخواهید حتی یک قطره خون بیگناهی ریخته شود. دعوت میکنم دست به دست هم دهیم صلح دوست بودن خود را فریاد بزنیم و دیکتاتور را مجبور به همکاری با جامعه جهانی کنیم. مطمئن باشید که ما میتوانیم.

 این اتحاد و اتفاق هم باعث لغو تحریمها خواهد شد و هم درس بزرگی برای دیکتاتور تا مقدمات عبور مسالمت آمیز و بدون خشونت به دمکراسی برای ایران فراهم شود. اطمینان دارم که ایران از میان آتش و خون به آزادی نمیرسد اگر بدون تلاش ما دیکتاتور با سردمداران غربی تبانی و مصالحه کند اطمینان داشته باشید که به نفع دمکراسی خواهی و ایرانیان نخواهد بود. اگر هم با حمله نظامی غرب حکومت سرنگون شود. ویرانیهای حاصل شده برای سالیان دراز قابل بازسازی و ترمیم نخواهند بود و جان بسیاری از ایرانیان از بین خواهد رفت. در صورتیکه اگر تلاش ما باعث تسلیم دیکتاتوری به خواسته جهانی شود مطمئنا وضعیت حقوق بشر در ایران بهتر خواهد شد. ما در دنیا با سر بلندی صلح دوست بودن خودمان را به اثبات خواهیم رساند و هیچ کشوری جرات تهاجم به ایران را نخواهد داشت.


از سوی دیگر کشورهای غربی نیز بایستی در مردم ایران این اطمینان سازی را ایجاد کنند که در صورت همکاری با آژانس انرژی اتمی تحریمها به سرعت از بین بروند. دخالتهای بی مورد غربیها برای حمایت از سازمانهای تروریستی ضد ایرانی و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان از بین برود. و از آزادیخواهان ایرانی حمایت کنند تا مردم بتوانند گذری آرام و مطمئن به یک دمکراسی را فراهم کنند. به جای مطامع زودگذر کشورهای خودشان به منافع دراز مدت خود و ایرانیان بهای لازم را بدهند. دنیای امروز بیش از هر چیزی نیازمند صلح و دوستی است. و تک تک مردمان این کره خاکی وظیفه دارند در تامین و بسط آن سهیم باشند همچنانکه ترورهای وحشیانه در 11 سپتامبر دل ایرانیان را سخت جریحه دار کرد بایستی به همان اندازه حمله به تاسیسات اتمی ایران و به وجود آمدن فجایع انسانی در ایران نیز برای آمریکائیان ناراحت کننده باشد

با شرایط فعلی کشور امکان انجام یک رفراندم آزاد و بدون تقلب برای کنار گذاشتن قمار هسته ای وجود ندارد. اما راههای فراوانی هست که بدون خشونت بتوانیم یکصدا شویم و خواستار پایان دادن به این وضعیت شوم و ناخواسته مردم باشیم. هدف این فراخوان ارائه روش ابراز این خواسته نیست بلکه بر عکس هدف عمومیت دادن به این درخواست و ایجاد اتحاد و هماهنگی جهت اقدام برای یک نمایش ملی است. اقدامی که جای هیچگونه شک و شبهه ای برای دیکتاتور باقی نگذارد و چهره دوست داران ایران کاملا آشکار و هویدا شود. حرکتی که نیاز به هماهنگی و همراهی تمامی ایرانیان از سرتاسر دنیا را دارد. ما میتوانیم حرف خود را به کرسی بنشانیم. ما میتوانیم دیکتاتور را مجبور به عقب نشینی کنیم. ما میتوانیم اعتماد سازی کنیم و به جامعه جهانی ثابت کنیم مردمی صلح دوست هستیم و جان تک تک ایرانیان برای ما بسیار گرانبها و ذیقیمت است

اگر امروز دیکتاتور در هر سخنرانی که انجام میدهد کلی حرفهای ضد ونقیض ایراد میکند که برای تک تک کلمات آن میتوان هزاران دلیل نقض کننده پیدا کرد از بابت نادانی و یا حماقت وی نیست بلکه میخواهد سر اپوزیسیون آزادیخواه را با حرفهای بی سر و ته خودش مشغول کند تا به مطامع هسته ای خودش دسترسی پیدا کند. این در حالی است که مردم روز به روز بدبخت تر و  بیچاره تر میشوند کار به جائی رسیده که دیگر مشکلات اجتماعی قابل کنترل نیست و مردم در کوچه و خیابان و حتی منزل خودشان با نا امنی روز افزون روبرو هستند. حد اقل حق ایرانیان یعنی نفس کشیدن نیز برایشان تبدیل به سم شده خامنه ای میداند با توجه به شعار فعلی اپوزیسیون "انتخابات آزاد" هر گونه حمله و گفتگو در مورد آن باعث ایجاد گفتمانهای مضاعف در میان اپوزیسیون شده و مشکلات مردم به باد فراموشی سپرده خواهد شد. امروز مردم مشکل نان شب دارند مشکل بیکاری دارند مشکل طلاق و از هم پاشیدن خانواده را دارند. جوانانی که با مدرک دکترا و لیسانس و فوق لیسانس هر روز پشت درهای بسته به صف می ایستند شبها با سر افکنده و غمگین به خانه بر میگردند آنها نمیتوانند چشم به چشمان پدر و مادر بازنشسته خود بدوزند و بی لیاقتی مدیران کشور را در ناتوانی خودشان برای پیدا کردن یک شغل حداقلی میبینند .

چه اشکالی دارد که آقای میر حسین موسوی که مورد اعتماد مردم هستند ریاست هیئت ایرانی گفتگوهای هسته ای را عهده دار شوند تا خیال مردم از عدم تبانی دیکتاتور با غربیها آسوده باشد؟ چه ایرادی دارد که خود مردم راه و روش نه گفتن به دیکتاتور را انتخاب کنند؟ چه ایرادی دارد که اپوزیسیون دمکراسی خواه و مدعی خشونت پرهیزی حول این فراخوان برای صلح دوستی جمع شوند و دیکتاتور را به زانو درآورند؟ چرا وقتی میخواهیم دیکتاتور با انتخابات آزاد خودکشی کند قبل از آن با صلح دوستی خودمان از مردم کشی دیکتاتور جلوگیری نکنیم؟ آیا انتخابات آزاد با بوی باروت و خون سازگار است؟ آیا مردم حق دارند بین ذره ذره مردن و یا فریاد صلح دوستی زدن بر سر دیکتاتور یکی را انتخاب کنند؟ آیا این اتحاد و انسجام برای ترک خودکامگی استبداد بزرگ نمیتواند منتهی به گذر مسالمت آمیز به دمکراسی شود؟


هم اکنون چشم جامعه جهانی به ما ایرانیان است. من نیز به عنوان یک ایرانی تمامی تلاش خودم را برای رساندن این فریاد صلح دوستی به جهانیان خواهم کرد. امید من اینست که حکومت پلید دیکتاتور باعث از بین رفتن حس مهر و محبت ایرانیان نشده باشد.


خسرو زارع فرید
مورخه 28  دی 1391

۱۳۹۱ دی ۲۰, چهارشنبه

مسئولیت خطیر ایرانیان لائیک: نا مسلمانان لائیک

بخش دوم: نا مسلمانان لائیک
در بخش نخست به طور عام با موضوع دینداران لائیک و به طور خاص به مسلمانان لائیک پرداخته شد. در این مقاله به تمامی طیفهای نامسلمانان لائیک پرداخته میشود. این طیف شامل تمامی دیگر مذاهب و آتائیستها و ایدئولوژیهای غیر اسلامی میشود. یکی از باورهای اصلی این طیف مرتبط کردن انقلاب 57 و حکومت حاصل از آن به دین اسلام میشود. و بر این نکته اعتقاد مشترک دارند که برای رسیدن به دمکراسی بایستی از باورهای اسلامی دست کشیده شود. از سوی دیگر به یک سیستم سیاسی مردمی لائیک به طور عام و جمهوری لائیک به طور خاص باورمند هستند. طبق تعریفی که از لائیسیته در بخش اول عنوان شده بود.

اقدام نخست و مهم ایرانیان لائیک تعیین خطوط قرمز خود با دیگر جریانهای قدرت طلب در سیستم سیاسی آینده میباشد.یکی از این جریانهاسلطنت طلبی یا حکومت مشروطه و یا انتخابات آزاد برای انتخاب دمکراتیک از بین سیستمهای سیاسی پیشنهادی که یکی از آن‌ها رسیدن به یک سیستم سیاسی سلطنتی باشد هست. کسانیکه با این ادعاها پز دمکراسی میدهند در حقیقت دلایل اصلی زیر را برای اینکار خود دارند.
1-
وحدت را در پذیرش افکار سیاسی معتقد به حکومت سلطنتی میدانند.
2- تصور میکنند با این اقدام مردم بیشتری وارد عرصه سیاسی خواهند شد تا بتوانند رژیم کنونی ایران را سرنگون کنند.
3- میخواهند نمایشی از یک اپوزیسیون متحد در خارج از مرزها ارائه کنند تا بتوانند حمایت کشورهای سلطه جو را جلب کنند.
4- جنگ بین غرب و ایران را پیش‌بینی میکنند و میخواهند سهم مهمی در غنائم بدست آمده از این جنگ برای خودشان فراهم کنند.

اما حقیقت چیست؟ آیا وحدت با سلطنت طلبان برای دفاع از حق حاکمیت مردمی جهت رسیدن به یک جمهوری لائیک ممکن است؟ آیا تضادی بین سلطنت طلبی و جمهوریت وجود ندارد؟ آیا کسانیکه با کودتا حکومت مردمی مصدق را سرنگون کردند امروز دستهای آلوده به ترور و خود محور خود را برای اتحاد دراز نکرده اند؟ چرا نوادگان قاجار برای رسیدن به حکومت مشروطه خواستار جایگاه سیاسی نیستند؟ ولی نوادگان رضا شاه خواستار جایگاه سیاسی هستند؟

اتانازی سیاسی: یکی از برنامه‌های اخیر بی بی سی فارسی در مورد اتانازی بود. در این برنامه سعی شد از دیدگاه اسلام موضوع خودکشی به دست دیگران برای رهائی از رنج بیماری و ناعلاج بودن یا به عبارت دیگر اتانازی مورد بررسی قرار گیرد. پذیرش سیستم سیاسی سلطنتی یا مشروطه برای یکی از گزینه های انتخابات آزاد برای گزینش آزادانه مردمی را چیزی جز دادن حق یک خودکشی سیاسی برای مردم نمیتوان دید. چگونه میتوانیم نام خود را جمهوریخواه بگذاریم و معتقد باشیم که مردم میتوانند در سایه یک حکومت غیر جمهوری سلطنتی و یا جمهوری سلطنتی که طبقه خاص و خانواده خاصی با سایر مردم متفاوت هستند و امتیازهای ویژه دارند. به یک جمهوری کاملاً مردمی خواهیم رسید. نفس وجود تبعیض در هر نوعی نشان دهنده غیر جمهور بودن سیستم سیاسی است. چه این تبعیض مذهبی باشد چه طبقه ای باشد چه قومی و زبانی و یا نژادی. با این دیدگاه مشخص می‌شود که وجود خانواده سلطنتی که در آن نقش سیاسی برایش تصویر شود و یا نشود در هر دو حالت ایجاد کننده تبعیض است و نشاندهنده دور شدن از آرمانهای جمهوریخواهی و شناختن حق حاکمیت برای مردم. این حقیقت که یک سیستم جمهوری به معنی شاه بودن تک تک مردم و داشتن حق برای انتخاب شدن و انتخاب کردن و داشتن برابری در مقابل قانون و عدم وجود تبعیض میباشد قابل کتمان نیست. همچنین این واقعیت که مردم نیاز به وحدت روی یک هدف مشترک دارند نه دوگانگی و چند گانگی جهت سیستم سیاسی آینده در ایران تا بتوانند برای سرنگونی رژیم غیر مردمی و غیر انسانی کنونی اقدام کنند. نیز قابل سرپوشی نیست. از سوی دیگر مردم ایران یکبار برای سیستم سلطنتی مشروطه فرصت دادند این فرصت توسط خاندان پهلوی و اربابان سلطه جوی آن‌ها ناکام ماند. چگونه مدعیان جمهوریخواهی با این کودتاچیان جمهوریت میخواهند متحد شوند تا به یک جمهوری برسند؟ کسانیکه هنوز پس از گذشت سالها از کودتای 28 مرداد آنرا انقلاب تجدد مینامند. و گستاخانه حکومت تک حزبی دوران سلطنت پهلوی را جمهوری میخوانند. چطور شایستگی درج به عنوان گزینه در یک انتخابات آزاد و دمکراتیک را دارا میباشند؟

هر نوع اتحادی و اتفاقی به ضرر حق حاکمیت تک تک آحاد ایرانیان نه به معنی جمهوریخواهی میباشد و نه به معنی دفاع از دمکراسی. بایستی به خاطر داشت که ائتلاف و اتحاد برای تشکیل یک دولت در درون یک سیستم سیاسی جمهوری و لائیک بین احزاب ممکن و در بسیاری موارد لازم نیز هست ولی اتحاد برای برقراری ویا حتی پیشنهاد سیستم سیاسی که ناقض حق حاکمیت مردم و ناقض حق برابری در مقابل قانون و ناقض حق آزادی بیان میباشد. نه تنها شایسته ایرانیان لائیک نیست بلکه خیانت به حقوق ایرانیان نیز هست.

از دیگر مشکلات اصلی که در صحنه سیاسی ایران به وجود آمده و توسط رژیم کنونی ایران بال پر به آن داده شده است. اولویت دادن به مصلحت مردم در مقابل حقوق مردم میباشد.یکی از نشانه‌های بارز آن مجمع تشخیص مصلحت نظام در کشور و اقدام‌های گوناگون سیستم فعلی در سرپوش گذاشتن به حقایق و واقعیتهای ایران میباشد. به حدی که دروغ به ارکان اصلی جامعه برای بقاء و امرار معاش مردم تبدیل شده و هیچ مدیر و کارمند و سازمانی نمیتواند بدور از آن به حیات خود ادامه دهد. و اکنون متأسفانه طیف ویژه ای از اپوزیسیون نیز به این مشکل دچار شده و به بهانه اینکه مصلحت امروز ما این است که با این و آن دست دوستی بدهیم آماده می‌شوند تا حقوق مردم را زیر پا بگذارند و انتظار دارند مردم نیز از این حرکتها حمایت کنند و تا پای جان برایشان تلاش کنند. اگر ایرانیان لائیک به این نتیجه نرسند که به جز با پافشاری به حقوق فراموش شده مردم امکان رسیدن به سیستم سیاسی مطلوب وجود ندارد.از مشکلات پیش رو به سلامت نخواهند گذاشت و به خواسته دیرین خود برای دستیابی به یک حکومت مردمی نائل نمیشوند. بنابراین محور وحدت با تمامی جریانهای سیاسی بایستی حتماً و حتماً برای دفاع از حقوق مردم باشد. بخشی از این حقوق در منشورحقوق بشر آورده شده. و دیگر بخشهای این حقوق بایستی در قانون اساسی آتی گنجانده شود. همچنانکه در مقاله «خمینی نباشید خمینی سازی نیز نکنید» مطرح نموده‌ام بهترین کار شفاف کردن سیستم سیاسی آینده با تدوین پیش نویس قانون اساسی جمهوری و لائیک است. تا محور وحدت ایرانیان لائیک قرار گیرد. امروز نیز امکان استفاده از تمامی اندیشمندان ایرانی داخل و خارج کشور در بستر اینترنت برای تدوین این پیش نویس وجود دارد.

مشکل دیگر قدرتهائیست که میخواهند از رضا پهلوی یک خمینی جدید بسازند و برای ایران نسخه های تجزیه طلبی و خمینی سازی میپیچند. فراموش کرده‌اند که مردم ایران حرکتهای آن‌ها را در طی سالهای گذشته فراموش نکرده اند. تمامی اقداماتشان را برای فروش تسلیحات به کشورهای همسایه و حمایت از ایجاد نا‌آرامی در منطقه خاورمیانه را تعقیب میکنند. و بدور از مشکلاتی که مردم ایران با حکومت فعلی دارند. با آگاهی روند اقدام‌های این به اصطلاح دلسوزان جهانی را نیز دنبال میکنند. ما شاهد هستیم که با روان شدن نفت عراق و لیبی و عربستان به بازارهای نفتی امروز غرب حلقه تحریمها را دور مردم ایران تنگتر کرده است و با برداشتن تحریمها قیمتهای نفت افت خواهد کرد. لذا در هر حال تحریمهای کنونی برای حاکمیتی که در طی هشت سال گذشته در آمد نفتی بیش از چندین دهه خود را داشته است کارساز نیست و تنها فشاری هست که به مردم ایران وارد میشود. از سوی دیگر هرگونه توافقی به خاطر شدت یافتن تحریمها بین حکومت ضد مردمی فعلی با کشورهای غربی به بهای فراموش شدن حقوق مردم و نادیده گرفتن نقض آشکار حقوق بشر توسط ایران انجام خواهد پذیرفت. خیانت دیگر این قدرتها این است که با افزایش خطر ایجاد جنگ بین ایران و غرب با خارج کردن سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست سازمانهای تروریستی کشورهای غربی و برگزاری جلسات با فرماندهان نظامی این سازمان نشان میدهند که از توافق جمعی برای پایمال کردن حقوق مردم و ایجاد جنگهای داخلی در ایران برخوردار هستند. عمل‌کرد کشورهای غربی با سازمان تروریستی القاعده در مقایسه با سازمان تروریستی مجاهدین خلق نشاندهنده نیات آشکار این کشورها در ایجاد نا‌آرامی در منطقه خاورمیانه است. حرکتی که باعث از بین رفتن جانهای بیگناه زیادی از هموطنان ایرانی ما خواهد شد. آیا کشور آمریکا میپذیرد که تروریستهای القاعده آن‌ها که دستشان به خون آلوده هست و در عملیات تروریستی شرکت کرده اند بدون محاکمه در دادگاه از لیست تروریستها حذف شوند؟ باید به خاطر داشته باشیم که کسانیکه در عملیات تروریستی 11 سپتامبر شرکت کردند خودشان در این عملیات کشته شده اند. و لشکر کشی به افغانستان برای مجازات بن لادن و حامیان و تجهیز کنندگان و تئوریسینهای آن‌ها صورت گرفته است. مریم رجوی خروج از لیست تروریستهای آمریکا را پیروزی در مبارزه مینامد چرا که از دید او سیاست به معنی مبارزه و جنگ و خشونت میباشد. ایشان در هیچ دادگاه صالحه دمکراتیکی از سوی ایرانیان تبرئه نشده اند. و مبارزین سازمان مجاهدین خلق نیز به خاطر عملیات جنگی و تروریستی از سوی ایرانیان محاکمه نشده اند. ظلمی که بر طرفداران و اعضاء سازمان مجاهدین خلق توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران در زندانهای ایران روا رفته است نشان از معصومیت عملیات تروریستی اعضاء این سازمان نیست. و نخواهد بود. همچنان که عاملین و آمرین اعدامهای دسته‌جمعی در زندانهای ایران بایستی محاکمه شوند. به همان نسبت آمرین و عاملین عملیات تروریستی سازمان مجاهدین خلق نیز بایستی در دادگاههای مردمی ایران محاکمه شوند. چه این عملیات تروریستی بر علیه اعضاء آزادیخواه این سازمان در خارج از کشور صورت گرفته باشد. و چه این عملیات در جنگ ایران و عراق و یا در ترورهای داخل کشور.

آری تعیین خطوط قرمز برای ایرانیان لائیک جهت تعیین مرزهای خود با دشمنان حقوق اساسی مردم ایران شرط اول دسترسی به یک جمهوری لائیک و مردمی میباشد. ایرانیان لائیک بایستی از امروز استقلال خود را برای عدم وابستگی به قدرتها نشان دهند.

مطلب بعدی و مهم برای ایرانیان لائیک پذیرش نظرات دیگران و قبول آزادی بیان و عقیده در بین طیفهای گوناگون سیاسی است. ضمن آنکه ایرانیان لائیک بر ایدئولوژی خود نسبت به اعتقادات دینی و غیر دینی باقی میمانند. بایستی به طیفهای سیاسی دیگر نیز در چهارچوب سیستم سیاسی لائیک و جمهوری اجازه فعالیت آزادانه و جذب مخاطبین را بدهند. باید پذیرفت که پس از فروپاشی سیستم کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی عدم امکان دسترسی به حقوق اقشار کم درآمد جامعه از درون یک حکومت تک حزبی آشکار شد. همچنین با نگاهی به تاریخ سیاسی ایالات متحده آمریکا عدم پاسخگوئی یک سیستم کاملاً دمکراتیک مبتنی بر بازار آزاد به نیازهای تمامی اقشار جامعه روشن و آشکار است. کافیست قوانین فعلی در مورد تأمین اجتماعی و حقوق بازنشستگی و بیکاری و سایر موارد آمریکا را با چند دهه قبل مقایسه کنید. محدودیتهائی که برای مقابله با عدم انحصار و رعایت رقابتی بودن بازار در آمریکا وجود دارد. نشان از محدود کردن دمکراسی و بازار آزاد به نفع حقوق مردم است. تمامی این نکات نشان از یک حقیقت بزرگ دارد و آن این است که اعاده حقوق مردم در یک جمهوری لائیک و مردمی با حضور احزاب سیاسی سوسیالیست و لیبرال ممکن است. لذا اتحاد بین این دو نگرش سیاسی برای رسیدن به یک جمهوری لائیک لازمه گذر از این بحران سیاسی در ایران است. مردم ایران به برنامه‌ها و فعالیتهای هر دو جناح سیاسی در سایه یک سیستم سیاسی جمهوری لائیک و دمکراتیک نیاز دارند. هر دو نگرش میتوانند بخشهائی از دینداران لائیک را به درون خود جذب کنند. طیفهای ضد تبعیض از قبیل برابری طلبان حقوق زنان و حقوق اقلیتهای دینی و قومی نیز میتوانند ضمن حفظ آرمانهای حق طلبانه خود برای ساختن ایران آینده در این اتحاد شرکت جویند. و ضمن حفظ تمامی آزادیهای بر حق ایرانیان و احترام متقابل به یکدیگر از حریم ایران در مقابل دشمنان دفاع کنند. چه دشمنان داخلی که حاکمیت مردمی را غصب نموده اند و چه دشمنان خارجی که به فکر ایجاد جنگ داخلی در ایران هستند.

تمام نا مسلمانان لائیک که اعتقادات اسلامی را متعلق به 1400 سال پیش میدانند. و بر این باور هستند که علت عقب‌ماندگی ایران و ایرانی باور این اعتقادات است. آن‌ها که ادعا میکنند تنها با چراغ عقل میتوان برای انسان سعادت و بهروزی آفرید. بایستی برای گذر از خطرات فوق الذکر بهترین راهکارها را با دیده عقل برگزینند. چراغی باشند بر بخشهای تاریک سیاست ایران. اولویت خود را حقوق فراموش شده ایرانیان قرار دهند. از دشمنی با سایر ایرانیان لائیک به خاطر افکار و باورهایشان خود داری کنند. و بزرگترین حق هر انسانی را مبنی بر آزادی در انتخاب ایدئولوژی و باور دینی و غیر دینی محترم شمارند. این تنها راهی هست که میتواند نوید بخش یک ایران آزاد از قید وبند باشد تا همه بتوانند آزادانه آرمانهای خود را تبلیغ کنند ودر راه ترویج خصوصیات نیکوی ایدئولوژیهای خود تلاش کنند. این حرکت تضادی با فعالیت سلطنت طلبان و تجزیه طلبان ندارد و آن‌ها نیز میتوانند آرمانهای خود را تبلیغ کنند و به دنبال سیستم سیاسی خود باشند. آن‌ها نیز به عنوان ایرانی حق دارند آرمانهای خود را پیگیری کنند. حتی اگر به ضرر منافع و حقوق ایرانیان باشند. اگر دمکراسی بر این اصل پیروز میدان بوده است که عقل جمعی بر عقل فردی اولویت دارد مطمئناً چنین جریانهائی جواب خود را دریافت خواهند کرد. شرط عقل این است که ما مرزهای خود را با این دشمنان حقوق مردم مشخص کنیم و بر اعاده حقوق مردم اتحاد کنیم.

در پایان خلاصه متن فوق را در موارد زیر ذکر میکنم
1- ایرانیان لائیک بایستی خطوط قرمز خود را با جریانهای سیاسی قدرت طلب مشخص کنند.
2- اتحاد با سلطنت طلبان به معنی چشم‌پوشی از حق حاکمیت مردمی و نقض برابری و آزادی در مقابل قانون است.
3- قدرتهای سلطه جو در حال دسیسه برای ایجاد نا‌آرامی و جنگهای داخلی در ایران هستند. بایستی استقلال جمهوری خواهی را حفظ کرد.
4- شرط پیروزی ایرانیان لائیک کنار گذاشتن خودخواهیهای ایدئولوژیک و اتحاد بر اعاده حقوق ایرانیان و اصول آزادی بیان و فعالیت سیاسی است.
5- اکنون که دروغ و مصلحت نظام ارکان جمهوری اسلامی را تشکیل داده ایرانیان لائیک بایستی با صداقت بر حقوق ایرانیان پافشاری کنند.
6- یک جمهوری لائیک تنها با حضور همزمان احزاب سوسیالیست و لیبرال در صحنه سیاسی میتواند موفق به ساخت کشور شود. لذا اتحاد این دو جریان سیاسی از ضروریات ایجاد همبستگی برای گذر از اوضاع فعلی برای تشکیل حکومت دمکراتیک و لائیک مردمی میباشد.
7- شرط شفافیت برای اتحاد و جذب حداکثر طرفداران تدوین پیش نویس قانون اساسی با حضور تمامی اندیشمندان ایرانی و لائیک هست.
8- تنها بدیلی که میتواند جایگزین رژیم کنونی شود. اتحاد حول پیش نویس قانون اساسی دمکراتیک و لائیک است. که تضمین کننده حقوق مردم باشد.