انتصابات ریاست جمهوری 96 بعد از برجام دارای
اهمیت خاص و ویژه ای است. تحولات گوناگونی در طی چهار سال گذشته در منطقه
خاورمیانه صورت گرفته. این تحولات فراتر از منطقه تاثیر گذار بوده و اقتصاد و سیاست
اروپا و آمریکا را تحت الشعاع قرار داده. انتخاب ترامپ، رشد محبوبیت احزاب راست در
اروپا، جدائی انگلیس از اروپا، رشد مهاجر ستیزی در دنیا، رشد دخالت نظامی روسیه در
معادلات سیاسی دیگر کشورها، تبدیل تنشهای سیاسی منطقه از نزاع بین دمکراسی خواهی و
استبداد به تنش بین شیعه گری و سنی گری. دخالت نظامی ایران در این تغییر و تحولات
و دشمن آفرینی جمهوری اسلامی ایران حساسیت انتصابات را به شکل بسیار ویژه ای از
انتصابات سالهای پیشین بیشتر کرده است.
قطع ویزای ایرانیان از سوی دولت ترامپ و افزایش خطرهای
تروریستی بر علیه ایرانیان در داخل و خارج از ایران نشان از نگرش مردم دیگر کشورها
به ایران دارد. به رغم آنکه تمامی ایرانیان به تشریفاتی بودن پست ریاست جمهوری در
درون مرزهای ایران واقف هستند. در دیگر کشورها هرگز چنین نیست. لذا تمامی
سیاستهائی که از سوی ایران به مرحله اجرا گذاشته میشود، به کادر ریاست جمهوری و هیئت
وزیران آن نسبت داده میشود. بنابراین زنگ بیدارباش برای ایرانیان خیلی وقت هست که
به صدا درآمده است. هشداری که به صورت جدی برای بدور ماندن از عواقب وخیم آن
بایستی حتما به خود بیاییم و عاقلانه ترین تصمیمات را اتخاذ کنیم.
اینکه ادعا کنیم ما چاره ای جز انتصاب بد نداریم
تا بدتر رئیس جمهور نشود. هیچگاه از سوی دیگر مردمان قابل درک نیست. استفاده ایران
از مزدوران افغانستانی در عملیات نظامی سوریه با پاداش تابعیت ایرانی به خانواده
آنها به معنی آن نیست که نیروهای مخالف اسد یا تروریستهای داعش یا مردم عربستان و
آمریکا و ترکیه و عراق و سوریه و دیگر کشورها مردم ایران را پاک و هیچکاره در این
دخالت های نظامی بدانند. تا زمانیکه در خیمه شب بازی انتصابات شرکت میکنیم. دیگران
ما را هم دوش حاکمان جنایتکار کشورمان خواهند دید. و زمانیکه حاکمان جنایتکار در
حال چپاول ثروتهای کشورمان هستند. ما ایرانیان در هر گوشه از جهان بایستی تاوان
این جنایتها را با جان خود و نزدیکانمان پس دهیم.
تحریمهای چندین ساله که بیشترین تاثیرات مخرب را
به مردم ایران وارد کرد در نتیجه سیاستهای نادرست و تنش آفرین جمهوری اسلامی ایران
بوده است. و برجام و پذیرش آن حاصل افزایش تحریمها و فشارهای بین المللی به حکومت ایران
بود. توافقی که گفتگوهای مخفیانه اولیه، پیش از ریاست جمهوری روحانی با آمریکا
شروع شده بود. بنا به ادعای خودشان هر رئیس جمهوری که انتصاب میشد توافق با همین
شرایط انجام میشد. خود را فریب ندهیم رئیس جمهوری ایران در چنین سطحی از تصمیمات
کاملا هیچ کاره است. و انتخاب تمامی تیم مذاکره کننده و توافقات و مفاد آن توسط
رهبری و نظارت مستقیم وی صورت میگیرد. در طی چند سال گذشته نیز توسط خودشان بارها
بر این نکته تاکید شده است.
در هشت سال دوره احمدی نژاد درآمد نفتی بالغ بر 578
میلیارد دلار حاصل شد. مجموع درآمد نفتی دولتهای قبل از احمدی نژاد و بعد از
انقلاب معادل 432 میلیارد دلار بود. یعنی تنها 75 درصد در آمد نفتی دوران احمدی
نژاد. با این درآمد میبایستی ذخیره ارزی لازم برای در امان ماندن از آثار مخرب
تحریمها حداقل برای 15 سال بعد باقی می ماند. اما بلافاصله بعد از احمدی نژاد
تمامی ذخایر و حسابهای بانکی و ارزی دولت نه تنها خالی بودند بلکه دولت بدهیهای
کلانی به بانکهای کشور نیز داشت. رقم مطالبات ایران که به سبب تحریم قابل انتقال
به ایران نبود تنها 24 میلیارد دلار بود. در سالهائی که آقایان داد و فریاد
میکردند دلار نداریم دارو بخریم. چرا علنی نمیکردند که 578 میلیارد دلار را چکار
کرده اند.
578 میلیارد دلار توسط چه کسانی چپاول شد؟
چرا ارقام اختلاسها نجومی شده و تمامی ارکان حکومتی در افزایش ارقام اختلاس با هم
به رقابت برخواسته اند؟
از سال 76 تا به امروز کدام وضعیت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، منطقه ای یا
حقوقی ایران بهبود یافته؟
در این بیست سال بعد از شروع اصلاحات چرا تنها دزدیها افزایش یافته است؟
طی بیست سال تلاش و اصلاح طلبی مردم به کدام خواسته خود دسترسی یافتند؟
اصلاح طلبی با کدام دست آورد پایان یافت و اعتدال گرائی شروع شد؟
آنچه علنی است. رقابت دزدهاست برای دستیابی به
خزانه دولتی ایران. اموال مردم ایران در بین چند گروه تقسیم شده است. بیت رهبری، مافیای
سپاه پاسداران، و قوه مجریه و مقننه. دو دزد بزرگ بیت رهبری و سپاه پاسداران که
کاملا در اختیار رهبری قرار دارند. و دو قوه مجریه و مقننه نیز عرصه رقابت عوامل
این دو دزد بزرگ هستند که برای دریافت سهم بزرگتری از ارقام چپاول شده وظیفه فریب مردم
را به عهده دارند. لازم به ذکر هست در دوره روحانی از صندوق ذخیره فرهنگیان رقم
8000 میلیارد تومان به واسطه بانک سرمایه اختلاس شده. که با مقایسه رقم 3000 میلیارد
تومان اختلاس بانک آریا که سر و صدای زیادی در رسانه ها کرد این یکی توسط روحانی
رئیس جمهور منتخب اصلاح طلبان "اختلاس" به "بدهی معوقه" تغییر
نام داد. چرا که نام برادر روحانی آقای فریدون روحانی در پشت پرده این اختلاسها
درخشش یافته است.
پس از چهل سال تاراج ثروت ملی و فقیر تر شدن
روزانه جامعه. افزایش نرخ بیکاری و فلج شدن اقتصاد نیاز حاکمیت برای پر کردن حوزه
های رای گیری از سالهای قبل بیشتر و حساس تر شده است. تداوم سیاستهای مداخله
جویانه جمهوری اسلامی ایران در منطقه تنها زمانی ممکن هست که برگ برنده حضور مردم
در حوزه ها را با خود داشته باشد. توسط این برگ برنده رهبری با تمامی قوا در گسترش
ایدئولوژی مداخله جویانه خود و گشایش پایگاههای نظامی به روی کشور روسیه ادامه
خواهد داد. عواقب این اقدامات بسیار خطرناک تر و ویران کننده تر از خودکامگی های
هسته ای همین رهبری هست. زمزمه های برخورد نظامی از سوی اسرائیل فراتر رفته و به
عربستان و کشورهای عربی نیز کشیده شده است. خطر برخورد نظامی با ایران توسط ترامپ
و با دلارهای عربستان بیش از هر زمان دیگری ایران را تهدید میکند.
آنها که در دوره قبل خطر عدم توافق برجام و
امکان بروز جنگ را گوشزد میکردند. امروز در مقابل تحریکات ایران برای جنگ افروزی
بر علیه مام میهن سکوت کرده اند. و به جای اینکه مردم را تشویق کنند تا حساب مردم
از جنایات حاکمان جنایتکار جدا گردد. در معرکه گیری بزرگی برای جلب مشروعیت به این
همه مداخله جویی نظامی مشارکت کرده اند. تا مردم را فریب دهند و به پای صندوق رای
بکشند. به عنوان یک ایرانی که در ترکیه ساکن هستم. در طی این سالهای ریاست جمهوری
روحانی از نزدیک شاهد افزایش نفرت مردم ترک و عرب سوریه ای ساکن ترکیه نسبت به
ایرانیان هستم. انفجار عامل انتحاری کنار ایرانیان در جاده استقلال شهر استانبول
که منجر به کشته شدن چند تبعه ایرانی شد. نشان از خشم افراطی ترین
تروریست ها از اقدامات جمهوری اسلامی ایران دارد. این وضعیت برای تمامی ما
ایرانیان خطرناک هست. حمله شب ژانویه به کلوپ شبانه در استانبول، حمله به فرودگاه
آتاتورک و دیگر عملیات تروریستی در ترکیه. همگی زنگ خطری هستند. که به علت مسافرت میلیونها
ایرانی برای تفریح و تعطیلات به ترکیه میتواند شادی هایمان را به کابوس تبدیل کند.
این که به جنایت کاران "نه" بگوئیم و
حساب خود را از آنان جدا کنیم باعث خواهد شد که تمامی دنیا حساب مردم ایران را از
دولت ایران جدا کند. تنها ماندن حاکمیت در مقابل دشمنانی که خود سالها با دشمن
تراشی آنها را خلق کرده باعث خواهد شد. راه مدارا با جهان را بیاموزد. به جای
دشمنی دست دوستی به آنها دراز کند. مطمئن هستم اینکار تنها از عهده عوامل خوش خنده
رژیم ساخته است. اگر پای صندوق نباشیم. هم رهبری مجبور به تغییر سیاستهای خارجی
خویش خواهد بود. هم برای توجیه تغییر سیاستهای خود مجبور هست. از این عوامل
فریبکار استفاده کند تا به ادامه حیات استبداد خود امیدوار باشد. همانگونه که برای
توافق هسته ای مجبور به استفاده از این عوامل شد.
اگر برای انتصاب دزدها به ما رجوع میکنند. تنها به
این دلیل هست که در دزدی آنها خود را مقصر بدانیم. با احساس گناهی که به ما دست
میدهد اعتراض نیز نکنیم. همان کاری که با رای "آری" دهندگان به جمهوری
اسلامی کردند. آنها که امروز به غلط میگویند "خودم کردم که لعنت بر خودم
باد" در حالی که تمامی جنایات و دزدی ها و استبداد از سوی آخوند های حاکم به
ایران و ایرانیان تحمیل شده است. از فرصتی که داده شده استفاده کنیم. رفیق دزد و
شریک جنایت نباشیم.
پاینده باد ایران و ایرانی
(خسرو زارع فرید)